کد مطلب:369809 شنبه 14 اسفند 1395 آمار بازدید:361

فصل چهاردهم
 عذاب جهنم در تفکرات عرفانی و فلسفی


خداوند متعال در کلام جاویدش، در آیات متعدّدی، کافران و مجرمان را به جاودانگی در عذاب دردناک دوزخ وعده داده است؛ عذاب شدیدی که نه تمام می شود و نه ذرّه ای تخفیف می یابد.


و این عذاب، جزای آنانی است که غیر خدا را پرستیدند و در برابر حق استکبار نموده و بنده شیطان و طاغوت گشتند.


«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا»(1) کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آنها را در آتشی  وارد می کنیم که هرگاه پوست های تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست های دیگری به جای آن قرار می دهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر می دهد).


«وَنَادَی أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّهِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْکَافِرِینَ* الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ





1- سوره نساء: آیه 56

 


ص: 318


الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ»(1) و دوزخیان، بهشتیان را صدا می زنند که: «(محبت کنید) و مقداری آب، یا از آنچه خدا به شما روزی داده، به ما  ببخشید!» آنها (در پاسخ) می گویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است!»* همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند؛ و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت؛ امروز ما آنها را فراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فرموش کردند و آیات ما را انکار نمودند.


«إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ* طَعَامُ الْأَثِیمِ* کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ* کَغَلْیِ الْحَمِیمِ * خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَی سَوَاءِ الْجَحِیمِ* ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ* ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ* إِنَّ هَذَا مَا کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ»(2) مسلماً درخت زقّوم غذای گناهکاران است، همانند فلز گداخته در شکم ها می جوشد، جوششی همچون آب سوزان! (آنگاه به مأموران دوزخ خطاب می شود:) این کافر  مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید، سپس بر سر او عذاب جوشان بریزید! (به او گفته می شود:) بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودی! این همان چیزی است که پیوسته در آن تردید می کردید.


«وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ* فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ * وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ * لَا بَارِدٍ وَلَا کَرِیمٍ»(3) و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالی (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها  داده می شود)! آنها در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند، و در سایه دودهای متراکم و آتش زا! سایه ای که نه خنک است و نه آرام بخش.


«ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ * لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ * فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ* فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ* فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ * هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ»(4)





1- سوره اعراف: آیه 50- 51

2- سوره دخان: آیه 43 تا 50

3- سوره واقعه: آیه 41 تا 44

4- سوره واقعه: آیه 51 تا 56

 


ص: 319


سپس شما ای گمراهان تکذیب کننده! قطعاً از درخت زقوم می خورید، و شکم ها را از آن پُر می کنید، و روی آن از آب سوزان می نوشید، و همچون شتران مبتلا به بیماری عطش، از آن می آشامید! این وسیله پذیرایی از آنها در قیامت است.


«یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ* وَتَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ * سَرَابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَی وُجُوهَهُمُ النَّارُ* لِیَجْزِیَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ»(1) در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمان ها (به آسمان های دیگری) مبدل می شود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر می گردند! و در آن روز، مجرمان را با  هم در غل و زنجیر می بینی! (که دست ها و گردن هایشان را به هم بسته است!) لباس هایشان از قطران [=ماده چسبنده بدبوی قابل اشتعال است] است؛ و صورت هایشان را آتش می پوشاند. تا خداوند هرکس را، هر آنچه انجام داده، جزا دهد! به یقین، خداوند سریع الحساب است.(2)


در تفکرات وحدت وجودی- که تمام عالم را ظهور ذات خداوند می دانند- جهنم نیز به عنوان یکی از مظاهر خدا رخ نمایان می کند!! در تفکّرات صوفیانه، نه تنها جهنم جایگاه بدی برای اهلش نیست؛ بلکه مجرمان به اقتضای ذاتشان وارد جهنم می شوند.


برخی از عرفای صوفی پا را فراتر می نهند و بیان می دارند که رشد و کمال جهنّمیان (مجرمان و تبهکاران) با ورود به جهنم حاصل می شود! و برخی نیز جهنم را جایگاه خوشی و لذّت، برای مجرمان معرفی می کنند!!(3) تمام این سخنان باطل و مخالف با نصوص دینی است؛ همان گونه که در آیات قرآن کریم ملاحظه نمودید، جهنم جایگاه





1- سوره ابراهیم: آیه 48 تا 51

2- پروردگارا! به وعده های تو ایمان داریم و از عذاب جهنم تو می ترسیم؛ همان عذاب دردناکی که یک لحظه آن را نیز نمی توانیم تحمّل کنیم. تو را به قلب پرگداز مولایمان امام زین العابدین علیه السلام قسمت می دهیم که ما را مشمول عفو خود قرار دهی و از عذاب جهنم ایمن سازی.(مؤلّف)

3- در صفحات بعد مدارک را می آوریم.

 


ص: 320


بسیار پستی است برای مجازات مجرمان و معاندان که سراسر عذاب است، و مکانی است که خداوند صاحبان آن را لعنت نموده است.


اینک بخشی از مناجات امام سجاد علیه السلام- در توصیف جهنم و پناه به ذات اقدس الهی از عذاب آن- را ملاحظه فرمائید:


- «اللّهُمّ إِنّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ تَغَلّظْتَ بِهَا عَلَی مَنْ عَصَاکَ، وَ تَوَعّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاکَ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَهٌ، وَ هَیّنُهَا أَلِیمٌ، وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ، وَ مِنْ نَارٍ یَأْکُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ یَصُولُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ.(30) وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِیماً، وَ تَسقِی أَهْلَهَا حَمِیماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرّعَ إِلَیْهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَی التّخْفِیفِ عَمّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَیْهَا تَلْقَی سُکّانَهَا بِأَحَرّ مَا لَدَیْهَا مِنْ أَلِیمِ النّکَالِ وَ شَدِیدِ الْوَبَالِ»(1)


خداوندا! من پناه می آورم به درگاهت از آتش دوزخی که آن را به گناهکاران وسیله سخت گیری قرار داده ای، و به وسیله آن، آنان را که از کسب خشنودی تو روی برتافته اند تهدید فرموده ای، و نیز پناه می آورم به تو از آتشی که روشنائیش تاریکی، و آسایشش دردناک، و دوری اش نزدیک است، از آتشی که بخشی از شعله هایش، بخش دیگر را می خورد، و پاره ای از آن به پاره دیگر یورش می برد.


و از آتشی که استخوان ها را گداخته و می پوساند، و ساکنانش را با آب سوزان سیراب می کند، و از آتشی که برای زاری کنندگانش چیزی از عذاب باقی نمی گذارد، و به رحمت طلبانش رحم نمی کند، و قدرت آن را ندارد که از عذاب کسی که در برابرش خاشع و تسلیم است بکاهد. آتشی که با ساکنانش با سوزنده ترین عذاب ها، و دردناک ترین کیفرها، و شدیدترین عقوبت ها برخورد می کند.


- «وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَهِ أَفْوَاهُهَا، وَ حَیّاتِهَا الصّالِقَهِ بِأَنْیَابِهَا، وَ شَرَابِهَا الّذِی یُقَطّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَهَ سُکّانِهَا، وَ یَنْزِعُ قُلُوبَهُمْ، وَ أَسْتَهْدِیکَ لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا، وَ أَخّرَ عَنْهَا.(32)





1- صحیفه سجادیه، بخشی از دعای شماره 32، ص 274

 


ص: 321


اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَجِرْنِی مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِکَ، وَ أَقِلْنِی عَثَرَاتِی بِحُسْنِ إِقَالَتِکَ، وَ لَا تَخْذُلْنِی یَا خَیْرَ الْمُجِیرِینَ»(1)


و پناه می برم به تو از کژدم های دهان گشوده دوزخ، و مارهای حمله کننده و نیش زننده آن، و از آشامیدنی اش که اندرون ساکنانش را پاره پاره می کند و دل هایشان را می درّد، و قلب هایشان را از جای می کند.


ای خدای من! از درگاهت طلب هدایت چیزی می کنم که وسیله دور شدن من از آتش دوزخ گردد، و عذاب آن را از من تأخیر اندازد.


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل او رحمت و درود بفرست، و در پرتوِ فضل و رحمتت، به من از آتش دوزخ پناه ده، و با عفو نیکوی خود از لغزش هایم درگذر، و مرا خوار نکن، ای بهترین پناه دهندگان.


در ادامه، برخی از سخنان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را درباره عذاب جهنم بشنوید: بترسید از آتشی که ژرفای آن زیاد، و حرارتش شدید، و عذابش نو به نو وارد می شود، در جایگاهی که رحمت در آن وجود ندارد و سخن کسی را نمی شنوید و ناراحتی ها در آن پایان ندارد.(2)


... و ما گنهکاران را در بدترین منزلگاه درآورد، و دست و پای آنها را با غل و زنجیر به گردنشان درآویزد، چنان که سرهایشان به پاها نزدیک گردد، جامه های آتشین بر بدنشان پوشاند، و در عذابی که حرارت آتش آن بسیار شدید و بر روی آنها بسته، و صدای شعله ها هراس انگیز است قرار دهد.


جایگاهی که هرگز از آن خارج نگردند، و برای اسیران آن غرامتی نپذیرند، و زنجیرهای آن گسسته نمی شود، مدّتی برای عذاب آن تعیین نشده تا پایان پذیرد و نه





1- همان

2- نهج البلاغه، ص 511 (بخشی از نامه 27)

 


ص: 322


سرآمدی تا فرا رسد.(1)


[در قیامت مجرمان] به سوی جایگاهی تنگ، در میان مشکلاتی بزرگ، و آتشی پرشراره می روند که صدای زبانه هایش وحشت زا، شعله هایش بلند، غرّشش پرهیجان، پرنور و گدازنده، خاموشی شعله هایش غیرممکن، شعله هایش در فوران، تهدیدهایش هراس انگیز، ژرفایش ناپیدا، پیرامونش تاریک و سیاه، دیگ هایش در جوش، و اوضاعش سخت وحشتناک است.(2)


مردم! شما چونان مسافران راهید، که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید که دنیا خانه اصلی شما نیست و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شدید.


آگاه باشید این پوست نازک تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد! پس به خود رحم کنید، شما مصیبت های دنیا را آزمودید، آیا ناراحتی یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته و یا در زمین خوردن پایش مجروح شده، یا ریگ های داغ بیابان او را رنج داده، دیده اید که تحمّل آن مشکل است؟


پس چگونه می شود تحمّل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگ های گداخته، همنشین شیطان باشید؟ آیا می دانید وقتی مالک دوزخ بر آتش غضب کند، شعله ها بر روی هم می غلتند و یکدیگر را می کوبند؟


و آنگاه که بر آتش بانگ زند، [آن آتش] میان درهای جهنم به هر طرف زبانه می کشد؟ ای پیر سالخورده! که پیری وجودت را گرفته است، چگونه خواهی بود آنگاه که طوق های آتش به گردن ها انداخته شود، و غل و زنجیرهای آتشین به دست و گردن افتد؟(3)


نصوص قرآنی و بیانات معصومین علیهم السلام را- درباره عذاب جهنم- ملاحظه نمودید؛





1- همان، ص 209 (بخشی از خطبه 109)

2- همان، ص 375 (بخشی از خطبه 190)

3- همان، ص 355 (بخشی از خطبه 183)

 


ص: 323


اکنون از عرفا و فلاسفه بشنوید:


در کتاب «ممدالهمم» در توضیح سخنان ابن عربی آمده است: مبنای شیخ این است که همه مردم مطابق معتقد خودشان محشور می شوند و فرمود: چون همگان به وفق معتقدشان حشر می یابند مصیبند و هر مصیبتی مأجور و هر مأجوری سعید و هر سعیدی در نزد خدایش مرضی است. [طبق این سخن کفار و معاندین نیز مأجور و سعید و مرضی حق تعالی می باشند!!]


این ایراد است اگر سرانجام حشرِ مردم این چنین است که همه مطابق معتَقد خود سعید و مرضی نزد پروردگار خودند، پس اهل عذاب و شقی و مخلّد در عذاب نخواهیم داشت و حال این که آیات قرآنی در شقاوت و خلود جمعی، نصّ صریح است.


شیخ (ابن عربی) در جواب می گوید: آنچه را قرآن فرموده، حق است و سخن من مخالف و مناقض با قرآن نیست؛ بلکه بیان سرّی از اسرار قرآن است و سخنم این که به عنوان مقدمه گوییم که انسان اعم از مؤمن و کافر در دار دنیا درکبدند (در سختی اند)، چنانکه قرآن فرمود: «لَقَد خَلَقنَا الإِنسَانَ فِی کَبَد»(1) این سخن چنان است که گویی ما ماهی را در آب آفریدیم. یعنی هیچ وقت  انسان از رنج و زحمت و خستگی ها و سختی ها و ... رهایی نمی یابد؛ بلکه در همه احوال مطلقاً در آنهاست (فی کبد) و در کبد رشد می کند و به جایی می رسد. با وجود این افرادی که اهل عنایتند یعنی مشمول عنایت الهی اند که مؤمنین بالله و عارفین بالله و اولیاءالله اند، چون مصایب و آلام و ناگواری های گوناگون بدانها روی آورد- بلکه برای مقرّبان بلا بیشتر از دیگران است- ادباً می گوییم که آن آلام ابتلاء است و نمی گوییم که آنان شقی شدند، ولی شقاوت را در غیر ایشان، مثلاً در کفار، فجّار و منافقان به کار می بریم. حال می پرسیم اگر مقرّبی پنجاه سال در این نشئه به دردی مبتلا باشد او شقی است؟ یا این که هرگاه از وی حال بپرسیم می گوید:





1- سوره بلد: آیه 4

 


ص: 324


«الحمد لله علی کلّ حال» و می گوید:


در بلا هم می چشم لذات او***مات اویم مات اویم مات او


عاشقم برمهر و بر قهرش به جِد***ای عجب من عاشق این هر دو ضد


و [مؤمن] می گوید: این بلاها موجب مزید حسنات من است. همچنین اهل عذاب، آنان که مخلّدند، مانند حال اهل سعادت مبتلای اینجا باشند و هیچ به یقین رسیده ای نفی این گونه نعیم خاص را به حسب استعدادات نفوس مخلّدان برایشان نکرده است.(1)


حاصل این سخن سه چیز است:


1- هر کافر و جنایتکار و معاندی، (چون مطابق با طبع خدادادی خود رفتار کرده است) مأجور و سعید و مرضی درگاه الهی است.


2- گناهِ گناهکاران، سبب کمال آنان است؛ زیرا کار آنان، متناسب با اقتضای ذاتشان است.


3- عذاب اهل جهنم، در ظاهر عذاب و رنج است؛ ولیکن در واقع برای آنان چیزی جز نعمت نیست!


با توجه به آیات و روایاتی که مطرح شد، بطلان این سخنان کاملاً معلوم است.


اما در رابطه با این شعر مولوی که می گوید:


عاشقم بر مهر و بر قهرش به جد***ای عجب من عاشق این هر دو ضد


سئوالی در اینجا مطرح می شود: مثلاً اگر کسی- پناه بر خدا- مرتکب زنا شود، و به خاطر این گناه کبیر، خدا از او ناراضی گردد و قهر و خشمش را شامل آن انسان کند، آیا انسان باید از قهر خدا لذّت ببرد و عاشق آن شود، یا ناراحت و شرمسار گردد و به خدا پناه ببرد؟


اکنون به بخشی از مناجات امام سجاد علیه السلام- که از گناهان و قهر خدا به خدا پناه





1- ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، صص 283- 282

 


ص: 325


می برد- را بشنوید:


- «اللّهُمّ إِنیّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصّبْرِ، وَ قِلّهِ الْقَنَاعَهِ، وَ شَکَاسَهِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشّهْوَهِ، وَ مَلَکَهِ الْحَمِیّهِ(2) وَ مُتَابَعَهِ الْهَوَی، وَ مُخَالَفَهِ الْهُدَی، وَ سِنَهِ الْغَفْلَهِ، وَ تَعَاطِی الْکُلْفَهِ، وَ إِیثَارِ الْبَاطِلِ عَلَی الْحَقّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَی الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیَهِ، وَ اسْتِکْبَارِ الطّاعَهِ.(3) وَ مُبَاهَاهِ الْمُکْثِرِینَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلّینَ، وَ سُوءِ الْوِلَایَهِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا، وَ تَرْکِ الشّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَهَ عِنْدَنَا»(1)


خداوندا! من به تو پناه می برم از طغیان و هیجان حرص، و تندی و چیرگی خشم، و غلبه حسادت، و ضعف صبر، و کمی قناعت، و تندی و بدی اخلاق، و زیاده خواهی در شهوت و خواهش های نفسانی، و سلطه تعصّب و لجاجت در حمایت از باطل.


و پناه می برم به تو از پیروی هوس های سرکش نفسانی، و مخالفت با راه هدایت، و خواب غفلت، و از به دست گرفتن کار پرزحمت و طاقت فرسا، و انتخاب باطل برحق، و اصرار بر گناه، و کوچک شمردن نافرمانی خدا، و سنگین دانستن اطاعت الهی.


و پناه می برم به تو از فخرفروشی و به خود بالیدن ثروت اندوزان، و تحقیر و کوچک دانستن تهی دستان، و بدرفتاری با زیردستانمان، و ناسپاسی نسبت به نیکوکارمان.


«أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً، أَوْ نَرُومَ مَا لَیْسَ لَنَا بِحَقّ ٍ، أَوْ نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ(5) وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِیَ عَلَی غِشّ أَحَدٍ، وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا، وَ نَمُدّ فِی آمَالِنَا(6) وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السّرِیرَهِ، وَ احْتِقَارِ الصّغِیرَهِ، وَ أَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنَا الشّیْطَانُ، أَوْ یَنْکُبَنَا الزّمَانُ، أَوْ یَتَهَضّمَنَا السّلْطَانُ(7) وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْکَفَافِ(8) وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَهِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنَ الْفَقْرِ إِلَی الْأَکْفَاءِ، وَ مِنْ مَعِیشَهٍ فِی شِدّهٍ، وَ مِیتَهٍ عَلَی غَیْرِ عُدّهٍ.(9) وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَهِ الْعُظْمَی، وَ الْمُصِیبَهِ الْکُبْرَی، وَ أَشْقَی الشّقَاءِ،





1- صحیفه سجادیه، دعای شماره 8، ص 112

 


ص: 326


وَ سُوءِ الْمَ آبِ، وَ حِرْمَانِ الثّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ(10) اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِذْنِی مِنْ کُلّ ذَلِکَ بِرَحْمَتِکَ وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، یَا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ.»(1)


و پناه می برم به تو از این که ستمگری را یاری کنم، یا ستمدیده ای را خوار گردانده و به خودش واگذاریم، یا به کاری که حق و شایسته ما نیست بپردازیم، یا در مورد علم، چیزی که به آن ناآگاه هستیم دم از آگاهی بزنیم.


و پناه می برم به تو از این که به غِش و نیرنگ نمودن با دیگری رفتار کنیم، و در مورد اعمالمان خودستایی نماییم، و دچار آرزوهای طولانی گردیم.


و پناه می برم به تو، از زشتی درون، و ناچیز دانستن گناه کوچک، و از این که شیطان بر ما چیره گردد، یا انحرافات روزگار ما را منکوب و تیره و تار نماید، یا فرمانروای یاغی به ما ستم کند.


و پناه می برم به تو از دچار شدن به اسراف، و نداشتن هزینه زندگی به اندازه کفاف و تأمین.


و پناه می برم به تو از شماتت و پوزخند دشمنان، و از نیازمندی به همنوعان، و از زندگی سخت و پرمشقّت، و از مرگ ناگهانی بدون آمادگی و زاد و توشه.


و پناه می برم به تو از حسرت و افسوس بزرگ، و از مصیبت سترگ، و از بدترین بدبختی، و از بدی بازگشت به سوی تو، و از محروم شدن از پاداش، و از فرارسیدن کیفر الهی.


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل او رحمت و درود بفرست، و به رحمت خودش، من و همه مردان و زنان باایمان را از همه آنچه گفته شد پناه بده، ای کسی که مهربان ترین مهربانان هستی.(2)





1- صحیفه سجادیه، بخشی از دعای شماره 8، ص 114

2- امام سجاد علیه السلام در این دعای شریفه، از چهل خصلت نکوهیده به خدا پناه برده است.

 


ص: 327


اکنون به این مناجات زیبا نیز- که بافته های صوفیه را بر باد می دهد- توجه فرمائید:


- «اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ صَیّرْنَا إِلَی مَحْبُوبِکَ مِنَ التّوْبَهِ، و أَزِلْنَا عَنْ مَکْرُوهِکَ مِنَ الْإِصْرَارِ(2) اللّهُمّ وَ مَتَی وَقَفْنَا بَیْنَ نَقْصَیْنِ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا، فَأَوْقِعِ النّقْصَ بِأَسْرَعِهِمَا فَنَاءً، وَ اجْعَلِ التّوْبَهَ فِی أَطْوَلِهِمَا بَقَاءً(3) وَ إِذَا هَمَمْنَا بِهَمّیْنِ یُرْضِیکَ أَحَدُهُمَا عَنّا، وَ یُسْخِطُکَ الْآخَرُ عَلَیْنَا، فَمِلْ بِنَا إِلَی مَا یُرْضِیکَ عَنّا، وَ أَوْهِنْ قُوّتَنَا عَمّا یُسْخِطُکَ عَلَیْنَا(4) وَ لَا تُخَلّ فِی ذَلِکَ بَیْنَ نُفُوسِنَا وَ اخْتِیَارِهَا، فَإِنّهَا مُخْتَارَهٌ لِلْبَاطِلِ إِلّا مَا وَفّقْتَ، أَمّارَهٌ بِالسّوءِ إِلّا مَا رَحِمْت»(1)


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل او رحمت و درود بفرست، و ما را به سوی توبه که محبوب و مورد علاقه تو است روانه فرما، و از اصرار بر گناه که مورد نفرت تو است دور گردان.


خداوندا! وقتی که ما در بین دو نقص و کاهش [یعنی] کاهش در دین، و کاهش در دنیا قرار گرفتیم، آن کاهش را در یکی از آنها که فانی تر است [یعنی دنیا] قرار بده، و توجه و بازگشت را در یکی از این دو که بقا و دوام بیشتری دارد [یعنی دین] مقرّر فرما!


و هرگاه ما بین دو تصمیم، که یکی از آنها موجب خشنودی، و دیگری موجب خشم تو می شود قرار گرفتیم، ما را به آن چه که موجب خشنودیت است متمایل نموده، و توانمان را نسبت به آنچه که موجب خشم تو است، سست گردان.


و در این راستا، ما را بین هوس ها و اختیارمان، افسار گسیخته نکن؛ زیرا هوس ها [ی سرکش و افسارگسیخته] باطل را انتخاب کنند، مگر در آنجا که تو توفیق نجات به ما بدهی، چرا که نفس، انسان را بسیار به بدی فرمان دهد، جز در آنجا که تو رحم کنی.


- «اللّهُمّ وَ إِنّکَ مِنَ الضّعْفِ خَلَقْتَنَا، وَ عَلَی الْوَهْنِ بَنَیْتَنَا، وَ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ ابْتَدَأْتَنَا، فَلَا حَوْلَ لَنَا إِلّا بِقُوّتِکَ، وَ لَا قُوّهَ لَنَا إِلّا بِعَوْنِکَ(6) فَأَیّدْنَا بِتَوْفِیقِکَ، وَ سَدّدْنَا بِتَسْدِیدِکَ، وَ





1- صحیفه سجادیه، دعای شماره 9، ص 116

 


ص: 328


أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمّا خَالَفَ مَحَبّتَکَ، وَ لَا تَجْعَلْ لِشَیْ ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِی مَعْصِیَتِکَ(7) اللّهُمّ فَصَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا، وَ حَرَکَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْیُنِنَا، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ حَتّی لَا تَفُوتَنَا حَسَنَهٌ نَسْتَحِقّ بِهَا جَزَاءَکَ، وَ لَا تَبْقَی لَنَا سَیّئَهٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَکَ.»(1)


خداوندا! تو ما را از ضعف و ناتوانی پدید آوردی، و زندگیمان را بر پایه سستی بنیان نمودی، و از آبی ناچیز و بی ارزش آغاز کردی، بنابراین نیروی حرکتی جز به قدرت تو نیست، و قوّتی برای ما جز به یاری تو نمی باشد.


پس ما را به توفیق بخشی خودت تأیید و یاری فرما، و در راستای هدایتت استوار ساز، و چشم های دل هایمان را، از آنچه برخلاف عشق و دوستی تو است، کور گردان، و هیچ یک از اعضای ما را عامل نفوذ در گناه و معصیت قرار مده.


خداوندا! پس بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل او رحمت و درود بفرست، و تپش دل هایمان و حرکت های اعضایمان، و نگاه های پنهانی چشمانمان، و سخنان زبانمان را در اموری که موجب پاداش تو است قرار بده، به گونه ای که انجام هیچ کار نیکی که به وسیله آن شایسته پاداشت می گردیم، از دستمان نرود، و انجام هیچ گناهی که به وسیله آن سزاوار کیفرت می گردیم برای ما باقی نماند.


- «اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنِی مِنَ الْمَعَاصِی، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِالطّاعَهِ، وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْإِنَابَهِ، وَ طَهّرْنِی بِالتّوْبَهِ، وَ أَیّدْنِی بِالْعِصْمَهِ، وَ اسْتَصْلِحْنِی بِالْعَافِیَهِ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَهَ الْمَغْفِرَهِ، وَ اجْعَلْنِی طَلِیقَ عَفْوِکَ، وَ عَتِیقَ رَحْمَتِکَ، وَ اکْتُبْ لِی أَمَاناً مِنْ سُخْطِکَ، وَ بَشّرْنِی بِذَلِکَ فِی الْعَاجِلِ دُونَ الْ آجِلِ، بُشْرَی أَعْرِفُهَا، وَ عَرّفْنِی فِیهِ عَلَامَهً أَتَبَیّنُهَا.»(2)


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل او رحمت و درود بفرست، و مرا از گناهان نگهداری





1- صحیفه سجادیه، بخشی از دعای شماره 9، ص 118

2- صحیفه سجادیه، بخشی از دعای شماره 16، ص 162

 


ص: 329


کن، و به فرمانبری و اطاعت وادار، و نیکی توبه و بازگشت از گناه را به من روزی گردان، و با آب توبه مرا پاک فرما، و مرا با نیروی نگهداری از گناه پشتیبانی و تأیید کن، و کارم را با سلامتی و عافیت، سامان بخش، و شیرینی آمرزش را به کام جانم بچشان، و مرا رهایی یافته بخشش خود، و آزاد شده رحمتت گردان، و برایم امان نامه از قهر و خشمت را بنویس، و با آن در دنیا قبل از فرا رسیدن آخرت، به من مژده و نوید بده، و در این راستا، نشانه ای به من بنمایان که آشکارا آن را دریافت کنم.


اینک این دو فراز را با هم مقایسه کنید، مولوی می گوید:


عاشقم بر مهر و بر قهرش به جد***ای عجب من عاشق این هر دو ضد


حضرت امام زین العابدین علیه السلام می فرمایند: «و اکتب لی أماناً مِن سُخطِک» برایم امان نامه از قهر و خشمت را بنویس.


همچنین این چند فراز اخیر از مناجات نورانی امام زین العابدین علیه السلام را با همان سه موردی که از مباحث ابن عربی- در چند صفحه قبل- گفتیم مقایسه گردانید. آری، تفاوت از زمین تا آسمان است!


ابن عربی همه گناهکاران حتّی ملحدان و کافران را بالأخره ناجی و رستگار دانسته و به انقطاع عذاب حتی از کفار قائل شده و گفته است که کفار هم اگرچه در آتش دوزخ مخلّدند و هرگز از آن بیرون نمی آیند؛ ولی پس از مدتی آنان به آتش جهنم عادت می کنند و در نتیجه دوران عذاب پایان می پذیرد و زمان نعمت و سعادت فرا می رسد و عذاب، گوارا می گردد و در این حالت عذاب را به واسطه عذوبت طعمش «عذاب» می نامند که عذاب در اصل به معنی شیرینی گرفته شده است.


وی در فصوصش می گوید: «و امّا اهل النار فمآلهم إلی النعیم، و لکن فی النار إذ لابدّ لصوره النار بعد انتهاء مدّه العقارب أن تکون برداً و سلاماً علی من فیها و هذا نعیمهم.»(1)





1- ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 430

 


ص: 330


اما اهل نار عاقبتشان به نعیم است، لیکن در نار؛ زیرا صورت نار بعد از انتهای مدّت عقاب ناچار است بر هرکس که در آن است بَرد و سلام شود و این نعیمشان است.


جناب استاد حسن زاده آملی در موجه جلوه دادن سخن ابن عربی، مثال حضرت ابراهیم علیه السلام را می زند و می گوید: چگونه خداوند پیکر پیغمبرش حضرت ابراهیم علیه السلام را از آتش نمرودیان حفظ کرد؛ همین گونه نیز بدن های اهل جهنم را در آن آتش حفظ می کند!!


متن سخن استاد حسن زاده: «غرض این که دو نیست مقام ابراهیم را مثل دیگر مقامات انسان های کامل ملاک و مکیال مصاحبت انسان با آتش بگیریم که خداوند برای آن که ما درک کنیم که ممکن است انسان در آتش باشد و نسوزد، آیت و نمونه ای را به ما نشان داد. نسوختن او به تجلّیات الهی است که حق تعالی به تجلّی در ذات بندگان و مظاهرش آتش را بر آن ها سرد کند و این انسان به اصطلاح اهل عرفان ابراهیمی المشهد بشود و خداوند در آخر سوره مبارکه یوسف فرموده است: «لَقَد کَانَ فِی قِصَصِهِم عِبرَهٌ لاُولِی الأَلبَاب»(1) پس واقعه ابراهیم خلیل با آتش را در  این نشئه به عنوان راه حلّی برای خلاص از تعذیب نار نشئه آخرت برای کسانی که حق تعالی اخبار فرموده که در آتش مخلّدند قرار دهیم که خالد در آتش باشند و صرف مصاحبت با آتش داشته باشند و اصحاب نار باشند، ولی در عذاب نباشند... پس نعیم اهل نار بعد از آنکه منتقم، حقوق الله تعالی و حقوق خلق را از مجرم استیفا کرد، نعیمِ خلیل الله می شود زمانی که در آتش انداخته شد.


القای ابراهیم خلیل علیه السلام در آتش و بَرد و سلام شدن آتش برای او گویا نموداری برای تنبیه و تفهیم انسان به حقیقتی است و آن حقیقت این که کسی در نار باشد و از اصحاب نار باشد و از نار متألّم نگردد، چنانکه گفتیم از صرف مصاحبت با نار استفاده





1- سوره یوسف: آیه 111

 


ص: 331


تألّم از نار نمی شود.(1)


ولیکن این سخن ابن عربی و شارح آن مخالف با نصوص متعدد قرآنی است؛ زیرا خداوند متعال در قرآن کریم در آیات فراوانی به گروه هایی وعده عذاب دائمی داده و آنان را مشمول لعن خود در دنیا و آخرت ساخته است، برای نمونه:


«إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ* لَا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ* وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ* وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُمْ مَاکِثُونَ»(2) بدکاران هم آنجا سخت  در عذاب آتش جهنم مخلدند و هیچ از عذابشان کاسته نشود و امید نجات و خلاصی ندارند و ما به آنها ظلم و ستمی نکردیم لیکن آنان خود مردمی ستمکار و ظالم بودند و آن دوزخیان مالک دوزخ را ندا کنند که ای مالک از خدای خود بخواه که ما را بمیراند تا از عذاب برهیم جواب دهند شما در این عذاب همیشه خواهید بود.


«وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ»(3) و هرکه نافرمانی خدا و رسول کند و تجاوز از حدود احکام الهی نماید او را به آتشی درافکند که همیشه در آن  معذب است و همواره در عذاب خواری و ذلت خواهد بود.


«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا»(4) آنان که به آیات ما کافر شدند به زودی به آتش دوزخشان  درافکنیم که هرچه پوست تن آنها بسوزد به پوست دیگرش مبدل سازیم تا بچشند سختی عذاب را که همانا خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است.


«کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ* أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالنَّاسِ





1- ممدالهمم در شرح فصوص الحکم، صص 432- 431

2- سوره زخرف: آیه 74 تا 77

3- سوره نساء: آیه 14

4- سوره نساء: آیه 56

 


ص: 332


أَجْمَعِینَ * خَالِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنْظَرُونَ»(1) چگونه خداوند راه سعادت بنماید به گروهی که کافر شدند بعد از ایمان به خدا و گواهی دادن به راستی رسول و بعد از ادله  روشن خدا هرگز گروه ستمکاران را (به راه سعادت) رهبری نخواهد کرد. کیفر آن گروه کافر این است که خدا و فرشتگان و همه مردمان بر آنان لعنت کنند. جاوید در جایگاه لعنت که جهنم است بمانند و بر آنها عذاب خدا تخفیف نیابد و هرگز نظر رحمت به آنها نکنند.


دکتر محسن جهانگیری در نقد سخنان ابن عربی می نویسد: «این انتقاد وارد است که او به انقطاع عذاب به معنای درد از جمیع عاصیان از جمله کفار قائل بوده و این قول مخالف اجماع اهل اسلام است که جمیع مسلمانان اعم از شیعیان و سنّیان اتفاق کلمه دارند، همان طور که اهل بهشت در بهشت مخلّد می باشند، کفار نیز برای همیشه در جهنم باقی می مانند و درد و شکنجه می بینند.


اما ابن عربی، با این که در ظاهر با این اجماع مخالفتی نکرده، که او هم به ظاهر به خلود کفار در آتش دوزخ قائل شده و عذابشان را دائمی دانسته است؛ اما در واقع خرق اجماع کرده است؛ زیرا این عقیده هولناک و در عین حال غریب و نوظهور را اظهار کرده است که کفار پس از مدّتی که در آتش جهنم ماندند آنان را به آتش عادتی و الفتی پیدا می شود و در نتیجه آتش برایشان شیرین و گوارا می گردد و عذاب عذب (شیرین) می شود، همان طور که برای ابراهیم برد و سلامت گردید؛ که رحمت خداوند بر غضبش سابق است.


ملاحظه شد که او بسیار زیرکانه عذاب را از معنای اصطلاحیش که درد و شکنجه است خارج کرد و برای آن معنایی غیراصطلاحی قائل شد و به این وسیله هم با ظاهر اقوال مسلمانان به خلود کفار در آتش و عذاب الهی آشکارا از خود مخالفتی نشان نداد





1- سوره آل عمران: آیه 86 تا 88

 


ص: 333


و هم عقیده خود را که با مقصود اهل اسلام از خلود کفار در عذاب مخالف است، به گونه ای موافق با آنان نمایاند، به این صورت که قائل شد در دوزخ درخصوص همه عاصیان از جمله کافران، هم عذاب به معنای درد و شکنجه متحقق است و هم عذاب به معنای عذب و گوارا که گفت گناهکاران مدّتی از آتش رنج می برند و شکنجه می بینند، اما این درد و شکنجه دائمی نیست و پایان کار همه عاصیان در همان آتش جهنم نعمت و خوشی خواهد بود.(1)


به هر حال برای پیروان و شیعیان ابن عربی، انتقاد از سخنان انحرافی او معنایی ندارد؛ بلکه باید به گونه ای توجیه شود و مطابق با شرع و آیات قرآنی قلمداد گردد!!


ابن عربی در فتوحات- نیز- می گوید: «فهم یتلذّذون بما هم فیه من نار و زمهریر و مافیها من لدع الحیّات و العقاربِ؛ کما یلتذّ اهل الجنّه بالظلال والنّور و لثم الحسان من الحور.»(2) جهنمیان در  جهنم از آتش و زمهریر و نیش مارها و عقرب ها لذت می برند؛ همان گونه که اهل بهشت از سایه ها و نور و همسران بهشتی لذّت می برند. عین همین سخن را ملاصدرا در اسفار اربعه نقل کرده و مورد انتقاد خویش قرار نداده است.(3)


در کتاب «چه کسانی نمی فهمند» در نقد این سخنان آمده است:


1- اگر جهنم برای مجرمان کمال و محل لذّات است، چرا بویی از این سخنان در کلام هیچ یک از انبیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام نیامده است؟ آیا فلاسفه و عرفا از پیامبران و امامان بیشتر می دانند؟!


2- صدها آیه از آیات قرآن کریم- که خداوند وعده عذاب ابد به مجرمان داده است- چگونه با این سخنان توجیه می گردد؟!!


3- مجرمان که در دنیا با فساد و باده نوشی و فحشاء در لذّات غوطه ورند، اگر در





1- محی الدین بن عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، صص 564- 562

2- الفتوحات المکیه، ج 2، ص 647

3- اسفار اربعه، ج 9، ص 349

 


ص: 334


آخرت نیز با نیش مارها و عقرب ها در جهنم لذت ببرند، آیا نباید گفت: خوشا به حال مفسدان و مجرمان که هم در دنیا خوش اند و هم در آخرت؟!!


4- آیا حاصل این گونه تفکرات باطل، چیزی جز انکار وعده های خدا و به مسخره گرفتن تعالیم پیامبران الهی است؟!!(1)


ملاصدرا نیز می گوید: «واعلم أنّ أهل العذاب هم الّذین نفوسهم کانت مستعده لدرجه من درجات الجنان ثمّ بطل استعدادهم بارتکاب المعاصی، فحالهم کحال من انحرف مزاجه عن الاعتدال اللائق به و عن الصحّه التی له بحسبه فیکون فی ألم شدید یرجع إلی الاعتدال الّذی کان له او بطل استعداده بالکلّیه و انتقل مزاجه إلی مزاج وافقه تلک الحاله التی کانت مخالفه لمزاجه الأول و کان مرضاً فی حقّه فصار المرض صحّظ له و الألم راحه له، و انقلب العذاب عذوبه فی حقه لانقلاب جوهره إلی جوهر أدنی.


فکذلک حال من یدخل فی النّار و یتعذّب بها مدّه لأجل الأعمال السیّئه؛ فان بقی فی قلبه نور الایمان فمنع أن ینفذ ظلمه و یبرأ من العذاب و اما من اسوده قلبه بالکلّیه و غاص فی باطن قلبه ظلمه المعاصی لأجل الکفر، فلا یخرج مخلّداً»(2)


اهل عذاب، کسانی اند که نفوسشان برای درجه ای از درجات بهشت آمادگی دارد، سپس به خاطر ارتکاب معاصی آن استعداد از بین می رود. حال اینها به کسی ماند که مریض می شود و سلامتی اش را از دست می دهد و به درد شدیدی گرفتار می آید و این درد در او هست تا وقتی که به حالت صحت برگردد، یا این که درد ادامه می یابد و برایش حالت ثانوی می شود و از آن لذت می برد. این کسالت کم کم چنان غلبه می کند که برایش مزاج ثانوی می شود و این مزاج ثانوی مخالف آن مزاج اولی است (در مزاج اولی این حالت برایش مریضی و سختی بود) در نتیجه بیماری، برایش سلامتی، و درد، برایش راحتی، و عذاب برایش به عذوبت و خوشی تبدیل می گردد؛ چون جوهر وجودی اش





1- چه کسانی نمی فهمند، صص 111- 110

2- اسفار اربعه، ج 9، ص 346

 


ص: 335


(که صحّت را اقتضا می کرد) به جوهر پست تر مبدّل شد، اکنون کسالت را اقتضا می کند.


حالِ کسی که داخل در آتش می شود، نیز چنین است. به خاطر ارتکاب اعمال زشت، مدّتی عذاب می شود آن گاه اگر هنوز در قلبش نور ایمان باقی باشد و ظلمت گناه در باطن قلبش نفوذ نیابد و گناهان او را در بر نگیرد، از آتش خارج می شود و از عذاب رهایی پیدا می کند.


اما کسی که قلبش کاملاً سیاه گردد و در عمق جانش تاریکی گناهان به خاطر کفر، فرو رفته باشد، هیچ گاه از دوزخ خارج نمی گردد. [هرچند عذاب برای وی بعد از مدّتی عادی می شود و به عذوبت تبدیل می گردد!]


علاوه بر این که سخنان ملاصدرا مخالف نصوص قرآنی است، همچنین می گوئیم: عادت کردن انسان به ناراحتی ها حد و مرزی دارد؛ پاره ای از ناراحتی ها جزئی است و انسان با گذشت زمان به آن عادت می کند؛ ولی ناراحتی های شدید، همیشه شخص را رنج می دهد و عقلاً محال است کسی چنان عادت کند (خصوصاً درباره عذاب بی حدّ جهنم) که نه تنها احساس درد نکند؛ بلکه احساس لذّت هم بکند!!


ملاصدرا در کلامی دیگر، فسقِ فاسقان و جرم تبهکاران را اقتضای ذاتی آنها دانسته و بیان می دارد که برای آباد شدن دنیا، وجود انسان های خوب و بد ضروری است:


«ثمّ إنّک تعلم أنّ نظام الدنیا لا ینصلح إلاّ بنفوس جافیه و قلوب غلاظ شداد قاسیه، فلو کان الناس کلّهم سعداء بنفوس خائفه من عذاب الله و قلوب خاضعه خاشعه، لاختلَّ النظام بعدم القائمین بعماره هذه الدار من النفوس الغلاظ العتاه؛ کالفراعنه و الدجاجله و کالنفوس المکّاره کشیاطین الانس بجربزتهم و جبلّتهم و کالنّفوس البهیمیه الجهله کالکفار...


فاذا کان وجود کلّ طائفه بحسب قضاء الهی و مقتضی ظهور اسم ربّانی فیکون لها غایات حقیقیه و منازل ذاتیه الّتی جعلت علیها الأشیاء اذا وقع الرجوع إلیها تکون



 


ص: 336


ملائمه لذیذه و إن وقعت المفارقه امداً بعیداً و حصلت الحیلوله عن الاستقرار علیها زماناً مدیداً بعیداً کما قال تعالی: «و حیلَ بَینَهُم و بَینَ ما یَشتَهونَ»(1)


باری، دانستی که نظام دنیا جز به واسطه نفوس خشن و دل های سنگ و سخت آرایش نمی یابد. اگر تمام مردمان نیکبخت بودند و نفوسی بیمناک از عذاب الهی و دل هایی خاشع داشتند، به سبب نبودن کسانی که کمر به آبادانی این سرا ببندند- از نفوس شقی درشت خو و سخت و سرکشانی چون فرعونان و دجالان و نفوس حیله گرانی چون شیاطین انس به جُربزه و سیرتشان و نفوس حیوانی و بی شعور چون کافران- نظام اختلال پیدا می کرد و تباه می گشت...


و چون وجود هر گروهی به حسب قضای الهی و اقتضای ظهور اسمی ربّانی است، لذا آن ها را غایاتی حقیقی و منازل ذاتی است، و امور ذاتی که اشیاء بر آن امور سرشته شده اند، اگر بازگشت بدان ها واقع شود، ملایم و لذیذ می باشند، و اگر از آن ها مدت زمانی دراز جدایی واقع گردد و روزگاری مدید مانع از استقرار بر آن ها حصول پیدا کند، همان گونه است که خداوند می فرماید: «میان ایشان و آرزوهایشان جدایی افکند».


بنابراین سخنان:


1- خداوند مجرمان و عاصیان را مجرم و عاصی خلق نموده است.


2- آنان طبق اقتضای ذاتشان معصیت می کنند.


3- آنان برای جهنم و عذاب خلق شده اند.


4- اگر دنیا بخواهد آباد شود، باید مجرمانی چون فرعون و دجالان، در دنیا فعّالانه وجود داشته باشند!!


این سخنان علاوه بر این که مخالف با نصوص متعدّد قرآنی است، سه مفسده دیگر نیز بر آن مترتّب است:





1- اسفار اربعه، ج 9، ص 348

 


ص: 337


1- اگر افعالی که انسان ها انجام می دهند، براساس اقتضای ذاتی آن ها باشد، دیگر نباید گفت که انسان مختار است و توان گزینش دارد؛ بلکه جبر مطلق، سراسر وجود او را احاطه می کند.(1)


2- مجرمانی که جرمشان فقط به خاطر آفرینش و اقتضای ذاتشان می باشد، و سپس به خاطر آن گناهِ ناخواسته، وارد جهنم می شوند؛ اکنون سئوال ما این است که با این عقیده، دیگر چگونه می توان خداوند را عادل معرفی نمود؟!


3- طبق سخن ملاصدرا را که می گوید: اگر تمام مردمان نیکبخت بودند و نفوسی چون سرکشان و فاسقان و کافران در دنیا وجود نداشت، نظام اختلال پیدا می کرد و آشفته و تباه می گشت؛ باید گفت: پس- نستجیر بالله- اصلاح و آبادی این نظام دنیا، تا قبل از ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام است؛ زیرا با ظهور وی فراعنه و دجال ها و جنایتکاران و کافران نابود می شوند؛ زیرا دیگر از آن آبادگران نظام دنیا (تبهکاران) خبری نیست!!!(2)





1- در فصل هفتم بیان نمودیم که از جهان بینی فلسفی چیزی جز جبر مطلق خارج نمی گردد و ادله و سخنان فلاسفه را در این باره ذکر کردیم.

2- ملاصدرا معتقد است که در آخرالزمان، مردم با رشد عقولشان از حجّت های ظاهر و معلمان بیرونی، بی نیاز می گردند. (شرح اصول کافی، ص 567، شرح حدیث بیست و یکم) دکتر ابراهیم دینانی- از پیروان فلسفه صدرائی- در این باره می گوید: ملاصدرا با استناد به روایات صادره از ائمه معصومین علیهم السلام به این نتیجه رسیده است که عقل حجت باطنی خداوند و پیغمبران حجت های ظاهری حق اند که اطاعت از آن ها برای مردم لازم و ضروری است. این فیلسوف از سوی دیگر به روشنی می داند که رشته نبوت و پیغمبری پس از وفات حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم برای همیشه قطع شده و دیگر هرگز پیغمبری مبعوث نخواهد شد. به این ترتیب با رحلت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم حجت ظاهری دیگر وجود نخواهد داشت و مردم نیز نیازمند حجت ظاهر نخواهند بود؛ آنچه برای خلق همیشه باقی است و راه سعادت را به آنان می نمایاند، حجّت باطن است. به نظر ملاصدرا، در آخرالزمان مردم به معلم و راهنمای بیرونی نیازمند نیستند؛ بلکه به جای معلم بیرونی از معلم درونی و راهنمای باطنی استفاده کرده و در پرتوِ هدایت او حرکت خود را به سوی مقصد ادامه می دهند. (ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج 2، ص 343) در نقد سخن ملاصدرا باید گفت: سخن ملاصدرا نه تنها عدم کارآمدی دین را در آخرالزمان می رساند؛ همچنین منجر به انکار هدایت و ارشاد امام معصوم علیه السلام در آخرالزمان نیز می شود؛ زیرا وجود امام معصوم علیه السلام در بین بشر برای هدایت و ارشاد و دستگیری مردم است، و این در حالی است که وی مردم آخرالزمان را بی نیاز از حجت ظاهر می داند.

 


ص: 338


وی در جای دیگر اسفار نیز می گوید: «... و الأولی فی الاستدلال علی هذا المطلب، أن یستدلّ بقوله تعالی: «وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنّمَ کثیراً مِنَ الجِنِّ وَالاِنسِ»(1) فإنّ المخلوق الذی غایه وجوده أن  یدخل فی جهنم بحسب الوضع الالهی و القضاء الرّبانی لابدّ أن یکون ذلک الدخول موافقاً لطبعه و کمالاً لوجوده إذ الغایات کما مرّ کمالات للوجودات و کمال الشیء الموافق له لا یکون عذاباً فی حقّه؛ و إنّما یکون عذاباً فی حق غیره ممن خلق للدّرجات العالیه.»(2)


بهتر این است که به این آیه استدلال شود: «و ما بسیاری از انس و جن را برای دوزخ آفریدیم.» زیرا مخلوقی که (به حسب وضع الهی و قضای ربّانی) غایت وجودش این است که به دوزخ درآید، ناگزیر باید این دخول در جهنم موافق و سازگار با طبع و کمال وجودی اش باشد؛ زیرا غایات- چنان که گذشت- کمالات وجودی اند و کمال شیء- که سازگار با طبیعت او است- در حق او عذاب محسوب نمی باشد و تنها عذاب در حق کسانی است که برای درجات عالی آفریده شده اند.


طبق این سخن، کمال جهنمیان با ورود به جهنم حاصل می گردد؛ زیرا این دخول موافق با طبعشان است!(3)





1- سوره اعراف: آیه 179

2- اسفار اربعه، ج 9، ص 352

3- هرچند ملاصدرا در اسفار اربعه در دفاع از سخن ابن عربی (که قائل به شیرین شدن عذاب دوزخ است) سخن می گوید و استدلال می کند؛ اما در کتاب «العرشیه»- مخالف با نظراتش در اسفار- می گوید: صاحب فتوحات مکیه در این باب، ژرف می اندیشد و تلاش زیادی را در این راستا به کار می برد و در فصوص می گوید: فرجام اهل دوزخ به نعیم منتهی می شود؛ زیرا صورت دوزخ پس از انتهای مدّت عقاب، ناگزیر باید بر کسانی که در آنند، خنک و سلامت باشد؛ اما من با ریاضت های علمی و عملی دریافتم که خانه دوزخ سرای نعمت نیست و آنجا جای درد کشیدن و گرفتاری هاست و عذاب دائم در آن وجود دارد؛ لیکن آلام آن شکننده و خردکننده است و بی درنگ تجدید می شود و پوست ها سوخته و پوست دیگری جایگزین می گردد. آنجا جای راحتی و آسایش و اطمینان نیست. (العرشیه، ص 282) این سخن ملاصدرا مطابق با نصوص و قابل تأیید است.

 


ص: 339


و این سخنان یعنی «عَلَی الاسلامِ السّلام»



 


ص: 340



 


ص: 341